فیلمی که برادران واچفسکی (لری، متولد 1965 و اندی متولد 1967) خالقان سهگانه ماتریکس هم سناریواش را نوشتند و هم سرضرب فرستادنش روی پرده نقرهای.
فیلم هیچ چیزی برای گفتن ندارد. نهاینکه ذاتاً فیلم بدی باشد، نه. از این جهت که مشابه آن را و دستبرقضا بهصورت بسیار کلان سالهای سال است میبینیم. ازجمله همان فیلم «درایون» معروف با بازی سیلوستر استالونه و برت رینولدز. مجموعههای تلویزیونی فراوانی نیز درباره آدمها و پیست های اتومبیلرانی و ماجراهای زندگی ورزشی حرفهای قهرمانان این رشته و داستانهای عاطفی خارج از میدانهای مسابقه ساخته شده و میشود. اما اینکه چرا «واچفسکیها» به این سمت و سو غش کردهاند سؤال اصلی است.
آنها با اکشن بسیار راحت هستند و ید طولایی در نوشتن سناریوهای تخت دارند. منظور همان فیلمنامههای چاپی است که یک تیک و سرضرب از اول تا آخرش را میتوانیم طی یک دقیقه بخوانیم اما هیچی سردرنیاوریم.
آنچه که در «اسپیدریسر» میبینیم، داستان همیشگی جوانی است که میخواهد شروع قهرمانانهای داشته باشد اما در طول تمرینهای پیش از مسابقه؛ مجبور به رقابتهای ناخواستهای میشود که هیچ ارزشی برایش بهارمغان نمیآورد. اسپید ریسر درحالیکه میرود یک سرخورده تمامعیار نام بگیرد، به کمک دوستانش و همچنین یک رابطه عاطفی بر مشکلات غلبه میکند و با اعتماد بهنفس پشت رل! مینشیند و بهسوی قهرمانی در مسابقات معتبر اتومبیلرانی پرمیکشد و الیآخر...
ابتدا به ساکن که فیلم را بدون هیچ پیشزمینهای ببینیم، مدام دنبال یک امضای منحصربهفرد از واچفسکیها میگردیم و طبیعی است که اصلاً چیزی پیدا نمیکنیم. اما از حدود دقایق 80 به بعد است (یکساعت پایانی فیلم) که حضور واچفسکیها پررنگ میشود. چرا که برای اولین بار میبینیم جلوههای ویژه کامپیوتری فقط بهدرد دربوداغان کردن نمیخورد. و میتوان از این ترفند در جذاب کردن مسابقات و بهاوج رسانیدن هیجان در پیست اتومبیلرانی استفاده کرد.
واچفسکیها این فیلم را ساختند تا تجربهای دیگر در زمینه حضور کامپیوتر و صنعت دیجیتال در عرصه سینما را بهدست بیاورند و موفق هم شدند. اگر این ژانر را دوست داشته باشید (که به احتمال قریببه یقین جوانان ما به آن تعلقخاطر دارند و میتوان جنبه عملی آن را نیز حداقل در خیابانها و بزرگراههای تهران بهوفور مشاهده کرد)، و به تفاوتها بپردازید؛ آنوقت «اسپید ریسر» برایتان حتی در مقایسه با «درایون» استالونه هم متفاوت میشود، اگرچه گیشه را ببازد.
فیلمی که از 9 می سالجاری بهروی پرده رفت و تا اینجا یعنی هفته آخر ژوئن چیزی حدود 43 میلیون دلار فروخته. نکته آخر هم اینکه تب استفاده از تمهیدات رایانهای بهروز و مدرن مدتی است که گریبان ژانر ورزشی را گرفته. «کله چرمیها» را بهیاد دارید. حدود20 دقیقه از این فیلم نیز دستپخت کارهای کامپیوتری بود. آن هم در بازی راگبی!